دلنوشته
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست
اصلا برای آمدنش بی قرار نیست
گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟!
وقتی که دل ، به شوق وصالش دچار نیست
روزی هزار بار دلش را شکسته ام
این گونه زیستن ، ادب انتظار نیست
همسایه ای گرسنه و اهل محله خواب
یعنی در این محله کسی سفره دار نیست؟!
آخر چقدر در پی دنیا دویده ایم؟!
باور کنیم ، حرص زدن افتخار نیست
امروز اگر که توبه نکردم ، چه می کنم
فردا که زیر خاک ، مرا اختیار نیست؟!
باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد
گریه برای عاشق دلداده عار نیست
ای دل به هوش باش ببین چرخ روزگار
خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست
محمدجوادشیرازی
درود گرامی
دعوتید
دخترکوچولوی من